مولودی حضرت رقیه - 9

مولودی حضرت رقیه - 9

مولودی حضرت رقیه - 9

مولودی حضرت رقیه - 9

مولودی حضرت رقیه - 9
مولودی حضرت رقیه - 9
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
ناگهان لشگری ازتیر گرفتارش کرد به زمین خوردن درعلقمه وادارش کرد اولین مرتبه اش بود نشد برخیزد

 

ناگهان لشگری ازتیر گرفتارش کرد

به زمین خوردن درعلقمه وادارش کرد

اولین مرتبه اش بود نشد برخیزد

تن بی دست خجالت زده از یارش کرد

دستش افتادونیفتاد علم از دستش

رحم الله به شیری که علمدارش کرد

ترگ خشگ لبش رو نمی انداخت به آب

غم چندین لب تاول زده ناچارش کرد

آبرو درخطرومشک به دندانش بود

تیر نامرد به یک طفل بدهکارش کرد

گرچه خم شدکمرکوه ولی فایده داشت

سجده برهمت دریایی ایثارش کرد

سردرهم شده اش راسرنیزه بستند

زخمش انگشت نمای سربازارش کرد


تعداد بازديد : 315
یکشنبه 04 فروردین 1392 ساعت: 6:17
نویسنده:
نظرات(0)
مشاهده ادامه مطلب
دارد از آه پر از درد خبر می ریزد لخته لخته وسط حجره جگر می ریزد آنقدر روی زمین جای پر زخمی هست

 

دارد از آه پر از درد خبر می ریزد

لخته لخته وسط حجره جگر می ریزد

آنقدر روی زمین جای پر زخمی هست

آسمان نذر غمش یک دهه پر می ریزد

آب "ناکام تر از خشکی لب های کبود


چندمین بار پیاپی پس در می ریزد

نسل زهراست که اینگونه زمین می افتد

مادری از جگرش وای پسر می ریزد

زن بی رحم از این ناله بدش می آید

چقدر دورو برش ((هلهله گر))میریزد

خوب شد بام غریبیش کبوتر دارد

خوب شد-ورنه چه کس خاک به سر می ریزد؟

حرف بی آبی و جان کندنی آمد به میان

یاد گودال ز هر دیده ی تر می ریزد

یک نفر کاش به آن لشکر نیزه می گفت

یک گلو مانده"سرش چند نفر می ریزد!!
 


تعداد بازديد : 155
یکشنبه 04 فروردین 1392 ساعت: 6:16
نویسنده:
نظرات(0)
مشاهده ادامه مطلب
انتظاری زنگاه نگران بدترنیست خبری از خبر داغ جوان بدترنیست داغ را یک جگرسوخته می فهمدو بس هرچه

 

انتظاری زنگاه نگران بدترنیست
خبری از خبر داغ جوان بدترنیست

داغ را یک جگرسوخته می فهمدو بس
هرچه غم از غم دل سوخته گان بدتر نیست

پدر پیر پسر مرده به مردن راضیست
بی عصا هرکه زمین خورده ازآن بدترنیست



چقدر برپدر پیر علی خندیدند


زخم شمشیر هم از زخم زبان بدترنیست

هیچ جان کندنی از پاشنه برخاک زدن
بالب تشنه، دم دادن جان بدترنیست

تازه بر تن زرهی داشت چنین پاشیدست!
حدسم اینست سه شعبه زسنان بدتر نیست

دیدن اینهمه زخم و تنی اربأ اربا
از تماشای زنی ضجه زنان بدتر نیست

بی برادرشدن زینب از اینجا شد،پس
خبری از خبر داغ جوان بدتر نیست


تعداد بازديد : 1319
یکشنبه 04 فروردین 1392 ساعت: 6:15
نویسنده:
نظرات(0)
مشاهده ادامه مطلب
گیسوی تورا کمی مرتب کردم ازداغ تنور و طشت زر تب کردم لبهات مشبک شده بود و بوسه تقدیم ضریح

 

گیسوی تورا کمی مرتب کردم

ازداغ تنور و طشت زر تب کردم

لبهات مشبک شده بود و بوسه

تقدیم ضریح سرخ زینب کردم



یتیم گلایه

چون زجردراین سپاه لجبازی نیست

دورازتو بهشت جای دلبازی نیست

از دخترکان شام هم دلگیرم

گفتند یتیم خارجی بازی نیست



شهیدبوریا

در پیش سر و حسرت پا داشتنش!

ازصحبت معجرش ابا داشتنش

میرفت که بی کفن شود مثل پدر

می مرد برای بوریا داشتنش





دردسوخته

در شام زغم ،روزبه روزم بدتر

ازهرچه زمین خورده هنوزم بدتر!

صدبار،همان شعلهءخیمه ، بهتر

ازآتش تازیانه، سوزم بدتر


تعداد بازديد : 219
یکشنبه 04 فروردین 1392 ساعت: 6:14
نویسنده:
نظرات(0)
مشاهده ادامه مطلب
نشسته ام که ببارم به خشکسال خودم و سیر گریه کنم بر بدی فال خودم چقدر فاصله افتاده بین من با تو

 

نشسته ام که ببارم به خشکسال خودم
و سیر گریه کنم بر بدی فال خودم

چقدر فاصله افتاده بین من با تو
شدم اسیر رقم های سن و سال خودم

خودم اجازه ندادم به آسمان پرم
قسم به بال تو هستم خودم وبال خودم

گناه هیچ کسی نیست این زمین خوردن
گناه هیچ کسی نیست ، پایمال خودم

چرا نجات ندادی مرا از این گرداب ؟
چه فکرها که نکردم به این سؤال خودم

اگر به چاه تو افتم زیاد دردی نیست
بگو چکار کنم با سیاه چال خودم

تو را قسم به کدامین عزیز باید داد
که بعد ازاین نگذاری مرا به حال خودم

زمان زمان بدی نیست ، من بدم آقا
خودم شدم سبب دوری وصال خودم

به بودن تو و مهر تو فکر می کردم
حساب کردم و دیدم که در خیال خودم ...

... چقدر شکر نیاز است که تو را دارم
نشسته ام بنویسم که خوشبحال خودم


تعداد بازديد : 137
یکشنبه 04 فروردین 1392 ساعت: 6:12
نویسنده:
نظرات(0)
مشاهده ادامه مطلب
وقت آن است که بعد از تو بگویم هردم بیشتر می شود هرلحظه ز داغت دردم تو اگر اذن دهی یک تنه سرباز ت

 

وقت آن است که بعد از تو بگویم هردم
بیشتر می شود هرلحظه ز داغت دردم

تو اگر اذن دهی یک تنه سرباز توأم
گرچه یک زن ولی اندازه صدها مردم

وقتی اینطور به چنگ همه گیر افتادی
بیخود اصرار نکن سوی حرم برگردم

توکه پاشیده شدی اصل خودم یادم رفت
بین گودال به دنبال خودم می گردم

هرچه گشتم نرسیدم به کنار بدنت
جان زینب (س) تو صدایی بزن آب آوردم

ترسم این است که ترتیب تو برهم بخورد
ورنه ای دار و ندارم بغلت می کردم


تعداد بازديد : 103
یکشنبه 04 فروردین 1392 ساعت: 6:09
نویسنده:
نظرات(0)
مشاهده ادامه مطلب
آسمان جلوات تو پری می طلبد سرم از خاک درت تاج سری می طلبد این خبر داشتنم از همه شهر چه سود؟ همن

 سید یاسر افشاری

آسمان جلوات تو پری می طلبد
سرم از خاک درت تاج سری می طلبد

این خبر داشتنم از همه شهر چه سود؟
همنشین تو شدن بی خبری می طلبد

با کلاف آمدنم عاقبتش معلوم است
پی دلدار دویدن گهری می طلبد

باید از خویش گذر کرد و تمنای تو داشت
جای خوش آب و هوا هم ، سفری می طلبد

صبح و شب بر سر کویت همه گرم سخنند
حرف های من بیدل سحری می طلبد

داشت از شوق تو می کشت همه عشقش را
امتحان دادن عاشق پسری می طلبد

کار هر شمع فقط سوختن پروانه است
به تو نزدیک شدن هم جگری می طلبد

جمع کردم همه اسباب دلم را جز اشک
راه بی آب وعلف چشم تری می طلبد

آنقدر طعنه شنیدم که دگر می دانم
عاشق یار شدن گوش کری می طلبد

ما که کرک و پرمان ریخته از هجر ولی
آسمان جلوات تو پری می طلبد


تعداد بازديد : 155
یکشنبه 04 فروردین 1392 ساعت: 6:08
نویسنده:
نظرات(0)
مشاهده ادامه مطلب
در فراق پیغمبر .ص. حالا که رفتی خنده بر لب جا ندارد این اشک ها راهی به جز دریا ندارد دیگر مدی

 

در فراق پیغمبر .ص.

حالا که رفتی خنده بر لب جا ندارد
این اشک ها راهی به جز دریا ندارد

دیگر مدینه جای ماندن نیست بابا
این شهر بی تو حرمت ما را ندارد

گفتند یا شب گریه کن یا روز ... اما
دل که بگیرد روز و شب معنا ندارد

..................................
..................................

من خواستم حق ولایت را بگیرم
ورنه که یک قطعه زمین دعوا ندارد

وقتی سلام مرتضایت بی جواب است
این درد غربت گریه دارد یا ندارد؟

من آرزو دارم بیایم پیشت اما
می ترسم از روزی که او زهرا .س. ندارد



یاعلی مدد


تعداد بازديد : 153
یکشنبه 04 فروردین 1392 ساعت: 6:07
نویسنده:
نظرات(0)
مشاهده ادامه مطلب
نذر بي بي ام كلثوم سلام الله عليها از همان روز كه پشت درمان مادر ماند سينه اش زخم شد و پي

 

نذر بي بي ام كلثوم سلام الله عليها



از همان روز كه پشت درمان مادر ماند

سينه اش زخم شد و پيرهن او تر ماند

از همان روز كه آتش به در خانه زدند

در مان شعله زد و سوخت و خاكستر ماند

از همان روز كه قرآن خدا پرپر شد

ختم قرآن علي ناقص و بي كوثر ماند

از همان روز كه سيلي به رخ ماه زدند

از گل ياس نبي يك گل نيلوفر ماند

از همان روز كه سر درد گرفته مادر...

مثل او دست من و خواهر من بر سر ماند

از همان روز شده آينه ي دق درمان

از همان روز كه چشم پدرم بر در ماند...

از همان روز همه درد دل من اين است:

حسرت ديدن محسن به دل حيدر ماند...



شعر از محمدهاشم مصطفوي


تعداد بازديد : 383
یکشنبه 04 فروردین 1392 ساعت: 6:01
نویسنده:
نظرات(0)
مشاهده ادامه مطلب
چند خط با مادرم درد دل كردم... مادر بساط اشك و دعا را بپا بكن سجاده پهن بكن خدا را صدا بكن

 

چند خط با مادرم درد دل كردم...

مادر بساط اشك و دعا را بپا بكن

سجاده پهن بكن خدا را صدا بكن

تسبيح خود دوباره به دستت بگير و باز

بعد از نماز، دست به سوي خدا بكن

فهميده اي تو هم كه گره خورده كار من

دل دل نكن بيا گره بسته وا بكن

مادر تمام كار دلم لنگ يك دعاست

تو مادري... بيا پسرت را دعا بكن...

مادر براي من ز خدا هر چه خواستي

پس گير و بعد از اين طلب كربلا بكن

مادر صداي من كه به جايي نمي رسد

سجاده پهن كن تو خدا را صدا بكن...


تعداد بازديد : 183
یکشنبه 04 فروردین 1392 ساعت: 6:00
نویسنده:
نظرات(0)
مشاهده ادامه مطلب
ساقي رضا بيا مي و پيمانه ام بده همچون كبوتران حرم دانه ام بده ساقي رضا بيا و اساسم خراب كن

 

ساقي رضا بيا مي و پيمانه ام بده

همچون كبوتران حرم دانه ام بده

ساقي رضا بيا و اساسم خراب كن

هي مي بده وجود مرا پر شراب كن

ساقي ز مي مضايقه با اين گدا نكن

يك لحظه ساغر از لب خشكم جدا نكن

ساقي پياله پر كن و در پيكرم بريز

هر چند جام يك قدحي بر سرم بريز

ساقي رضا پياله ي ديگر به من بده

گيرايي اش كم است كوثر به من بده

يك كاسه ي سفارشي از جام هل اتي

از آن سبو كه جمله بنوشند كبريا

دردي كشي بس است لبريز كن سبو

آنقدر مي بده كه بگيرم ز مي وضو

پيمانه نه ، قباله ي ميخانه ام ببخش

عقلم بگير منصب ديوانه ام ببخش

امشب بيا تمام كن لطف خود به من

ميخانه را سند به گداي حرم بزن

آري زياده خواهم و لبريز خواهشم

دست از طلب ز ساحت ساقي نمي كشم

ساقي رضا پياله و پيمانه را بهل

اصلا سبو و ساغر و ميخانه را بهل

ساقي خودت بيا ، مي و ساغر بهانه اند

تنها تويي حقيقت و جز تو فسانه اند

شعر از محمد هاشم مصطفوي

 


تعداد بازديد : 217
یکشنبه 04 فروردین 1392 ساعت: 5:59
نویسنده:
نظرات(1)
مشاهده ادامه مطلب
آمده ام عقده ی دل وا کنی گم شده ام بلکه تو پیدا کنی خورده گره باز کلاف دعا لطف کن

 

آمده ام عقده ی دل وا کنی


گم شده ام بلکه تو پیدا کنی


خورده گره باز کلاف دعا




لطف کنی این گره را وا کنی




پای شفا نامه یک امضا کم است




آمده ام تا تو یک امضا کنی




مرده به درگاه تو آورده ام




منتظرم کار مسیحا کنی




ای نفست خالق صد ها مسیح

دم بده تا خلق مسیحا کنی




من به امیدی به درت آمدم




دوست ندارم اگر اما کنی...!


تعداد بازديد : 415
یکشنبه 04 فروردین 1392 ساعت: 5:59
نویسنده:
نظرات(0)
مشاهده ادامه مطلب
یک شب سرد و دلی پر درد و چشمی اشکبار ظلمت و تاریکی و شمعی خموش و هجر یار خانه ای پر حسرت و پر

 محمد هاشم مصطفوی

یک شب سرد و دلی پر درد و چشمی اشکبار

ظلمت و تاریکی و شمعی خموش و هجر یار

خانه ای پر حسرت و پر از غم و پر از سکوت

دل پر است از عقده ها و نعره ی دیوانه وار

می خزد بر روی دفتر با خطی پر غم قلم

گوییا او هم شده از هجر دلبر داغدار

شهر را غربت گرفته سرخ گشته آسمان

آه بلبل هم بنالد گوییا بر شاخسار

واژه هجران شده کابوس این شب های تلخ

خستگی خسته زهجران بیقراری بیقرار

مرد و زن پیر و جوان شاکی ز رسم این جهان

روزگار حتی نماید شکوه از این روزگار

چهره ها درهم پریشان بی حواس و بی هدف

چشم ها گریان و دل ها زین غم دوری فکار

جاده چشمش در ره است آری گمانم منتظر

مانده تا شاید رسد از راه مردی تکسوار

یک جهان دارد نگاهی سوی راهی تا کسی

آید و خطی کشد بر روی حرف انتظار

کافر و مومن ندارد خسته ایم از ظلم شب

بس کن این هجران سحر را با دو چشمانت بیار

يا علي گويان بيا تا باز هم نازل شود

لا فتي الا علي لا سيف الا ذولفقار


تعداد بازديد : 143
یکشنبه 04 فروردین 1392 ساعت: 5:58
نویسنده:
نظرات(0)
مشاهده ادامه مطلب
نذر حضرت مسلم(ع) سفیر غریب سیدالشهدا(ع) در کوفه ======== سلام سید و آقای من حسین جانم بروی لب ت

 

نذر حضرت مسلم(ع) سفیر غریب سیدالشهدا(ع) در کوفه

========
سلام سید و آقای من حسین جانم
بروی لب توئی آوای من حسین جانم

نوشته ام که بیائی ولی نیا آقا
کمر به قتل تو بستند مردم اینجا

نیا به کوفه حسین جان که نقشه ها دارند
همه به خانه شیطان برو بیا دارند

به قدر دانه گندم مرا فروخته اند
نیا به کوفه حسین جان که کیسه دوخته اند

امان ز کوفه فقط شکلشان به مردان است
به وقت سنگ پراندن نشانه دندان است

و شمر خنجر خود را چقدر تیز میکرد
و استخوان به کفش بود و ریز ریز میکرد

نوشته ام که بیائی نیا زبانم لال
برای کشتن تو کنده اند یک گودال


تعداد بازديد : 475
یکشنبه 04 فروردین 1392 ساعت: 5:53
نویسنده:
نظرات(0)
مشاهده ادامه مطلب
نزدیک حرم شدیم و باران آمد بحبوحه ی پائیز بهاران آمد این ابر ِبروی صورتم مستی کرد انقدر که

 

نزدیک حرم شدیم و باران آمد

بحبوحه ی پائیز بهاران آمد

این ابر ِبروی صورتم مستی کرد

انقدر که بارشش به دامان آمد

در حال خوش مستی بین دو حرم

فریاد زدم گدای ایران آمد

داماد بزرگ کشور ما هستی
از کشور همسر تو مهمان امد

در حالت احتضار بودم کانجا

چشمم به حرم خورد به تن جان آمد

خشکیده شدم ز بس ندیدم باران

نزدیک حرم شدیم و باران آمد

==========

در شهر حرم هوا چه بارانی بود
بین دوحرم دلم چه طوفانی بود

مـا بین سخنها همگی میگفتند
دور و برتان چقدر ایرانـــــــی بود


تعداد بازديد : 141
یکشنبه 04 فروردین 1392 ساعت: 5:52
نویسنده:
نظرات(0)
مشاهده ادامه مطلب
قلب را در بیقراری ساختند فاز چشمم را بهاری ساختند انتظارت افضل الاعمال من

 ایمان کریمی 

قلب را در بیقراری ساختند

فاز چشمم را بهاری ساختند

انتظارت افضل الاعمال من

<هر کسی را بهر کاری ساختند>


تعداد بازديد : 167
یکشنبه 04 فروردین 1392 ساعت: 5:51
نویسنده:
نظرات(0)
مشاهده ادامه مطلب
اگر شوم دمی از غیر من رها ، حالاست دوباره لحظه جان دادن ولی خداست دوباره فتنه پستان ، دوباره

 

اگر شوم دمی از غیر من رها ، حالاست

دوباره لحظه جان دادن ولی خداست


دوباره فتنه پستان ، دوباره بیعت شوم

دوباره غربت حیدر ،چرا علی تنهاست


مگر نه اینکه همه بیعت دلی داریم

اگر امام زمان نیست ، ما ولی داریم


دوباره فتنه پستان دوباره جام بلا

وجام زهر به دستان دشمن مولا


بیار باره که باید سوار شد امشب

به قصد دشمن حیدر قرار شد امشب...


...دوباره خطبه زینب شود شروع قیام

قلم به کف بنویسیم تا شود اعلام ...


اگر امام زمان نیست ما ولی داریم

وباز بر لبمان ذکر یا علی داریم


تعداد بازديد : 115
یکشنبه 04 فروردین 1392 ساعت: 5:50
نویسنده:
نظرات(0)
مشاهده ادامه مطلب
داغ داری ، ولی جگر... ، ای وای ذکر شبهات تا سحر ... ، ای وای گریه کردی تمام کودکی ات یاد مادر

ایمان کریم

داغ داری ، ولی جگر... ، ای وای
ذکر شبهات تا سحر ... ، ای وای

گریه کردی تمام کودکی ات
یاد مادر ، پدر ، گذر ... ، ای وای

مادرت بی دفاع بود آنجا
پس چرا اینهمه نفر...؟؟ ای وای

احتیاجی به زهر جعده نبود!!
جگرت پاره گشته ، در ... ، ای وای

چه گریزی زدی به کرببلا
ذکر لایوم و یک خبر ... ، ای وای

توکریمی ، کریم زاده تو
میشود بر عمو سپر ... ، ای وای

تا که افتاد روی صدر حسین
حرمله ، آخرین سه پر ... ، ای وای

می روی پیش مادرت امشب
زخم داری ! ، ولی جگر ... ، ای وای


تعداد بازديد : 133
یکشنبه 04 فروردین 1392 ساعت: 5:50
نویسنده:
نظرات(0)
مشاهده ادامه مطلب
عاشقانه ترین غزل مــــــ♥ـــادر عشق شیرین تر از عسل مـ♥ـادر دوست دارم تو را به قاعده ی ثا

 

عاشقانه ترین غزل مــــــ♥ـــادر

عشق شیرین تر از عسل مـ♥ـادر


دوست دارم تو را به قاعده ی

ثانیه ثانیه بغل مـــــــــ♥ــــــادر


روی دوشت به اوج می رفتم

زیر پاهای تو زحل مــــــ♥ـــادر


عمر شیـــرین مثل قندت را

کرده ای پیش پام حل مـ♥ـادر


مــزه بوسه های بر دستت

در حلاوت چه بی مثل مـ♥ــادر


من کجا ؟ وصف تو کجا ؟ هستی

شعر ناب خدا ، غــــزل ، مـــ♥ـــادر . . .


تعداد بازديد : 171
یکشنبه 04 فروردین 1392 ساعت: 5:49
نویسنده:
نظرات(0)
مشاهده ادامه مطلب
جشن اشک است و روی صحن دلم غصه ها می کنند آشوبی می شود باز در هوای ضریح آرزوهای من طلاکوبی د

 

جشن اشک است و روی صحن دلم
غصه ها می کنند آشوبی
می شود باز در هوای ضریح
آرزوهای من طلاکوبی


دسته دسته فرشته می آید
سمت قبری که در تصوّر من
موج اشک است جاری از چشمم
موج خون جاری از دل پُر من


جام گلدسته و شراب اذان
وقت احیای صد مسیح رسید
اشهد انَّهُ نبی ... دستم
ششمین گوشه ی ضریح رسید


ششمین گوشه : بارگاه شرف
قبر مردی به وسعت یک دشت
حیدری در حرای هیزم کین
می برد رنگ جرأت یک دشت


گوشه ی آخر ضریح حسین!
حضرت لحظه های طوفانم!
یابن ارباب ! کن پذیرایی
چند بیتی که روضه مهمانم:


این علی گفتنت چه دردسری ست
خونشان را به جوش می آری
روی شمشیر می شوی تشییع
(( زیر این تیغ ها کمر داری؟ ))


در رکوعی ز نیزه ای که زدند
سجده ی تیغ ها به سینه ی توست
مسجد حضرت رسول اینجاست
یثرب کربلا مدینه ی توست


ششمین گوشه بارگاه تو نیست
تو مزارت تمام این صحراست
بارگاهت مزار فاطمه است
وارث بی نشانی زهراست


ششمین گوشه! تشنه ام تشنه
یک شتر باده بار کن ساقی
بیم موج است و هول این گرداب
تو به کشتی سوار کن ساقی


تعداد بازديد : 177
یکشنبه 04 فروردین 1392 ساعت: 5:47
نویسنده:
نظرات(0)
مشاهده ادامه مطلب
ليست صفحات
تعداد صفحات : 14
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف